چند روزیه که اومدم خونه.خانواده گله‌مندن که همش توی اتاقم هستم و در رو می‌بندم و پیششون نمیام.اگه کاری انجام کیدادم حرفی نداشتنا اما اینکه همش دراز کشیدن روی تختم و هندزفری توی گوش چشمامو می‌بندم یکم عصبیشون میکنه.در هر حال چندان اهمیت نمیدم.این روزا فقط دلم یه تنهایی عمیق میخواد دور از هر سر و صدایی.حتی دوست ندارم که از خونه بیرون بیام و باید برم پیش دوستم که کادو تولدشو ببرم و امروز و فردا میکنم برای رفتنش و بازم حوصله بیرون رفتن ندارم.نه که غمگین و ناراحت باشما ولی توی شهر دانشجویی از بس دورم شلوغه و از خیلیاشون دل خوشی ندارم.بگذریم

بخش رادیولوژی ای که توی پست قبلی حسابی فشار اورده بود بهم الان یکی از بخش‌های مورد علاقم شده.انقدر دوسش دارم و تلاش میکنم توش بهتر بشم که اگه زمانی باشه که بتونم برم اونجا میرم تا عکس بگیرم و بیشتر تمرین کنم.اما نگم براتون از بخش پروتز.توی پروتز ما فعلا به طور فرضی برای یه ادم بی دندون کامل قراره که دندون مصنوعی برای هر دو فک کامل بسازیم.واقعا بهم فشار اورد.جدای از کار عملیش که وقتگیر و انرژی‌بر بود و تموم تایم بیکاریمون توی دانشگاه روی میرفتیم سراغش فشار روانی و استرس خراب شدنش خیلی بد بود چون برای اولین بار با مواد برخورد داشتیم و کار خیلی ظریفیه و کوچکترین اشتباهی ممکنه کارتو خراب کنه و صد البته که موادش گرونه و بیشتر از یه بار بهمون نمیدن‍♀️و اگه خراب کنیم باید کلی بریم بگردیم دنبال مواد!البته الان برام خیلی راحت تر شده ولی اوایل استرس زیادی کشیدم محصوصا که استادمون بابت هر اشکال مسخره ای ما رو میشوره‍♀️قیافه‌هامون هم که بعدش دیدنی بودقشنگ انگار از کار بنایی برمی‌گشتیم از بس گچ و مواد رومون میریخت هرباربعد داخل خود فانتوم هم که خیلی وقتا دستامون کثیفه موهامون ژولیده میشه و مقنعه ها کثیف و خلاصه خیلی داغونیم.هرچی یه عمر جلو همکلاسیا خودمونو خوب نشون دادیم اونجا در زشت ترین و لهیده ترین حالت ممکن همدیگه رو می‌بینیمولی خب فعلا حس بهتری پیدا کردم به رشتم هرچند از دانشگاه که برمی‌گردم به حدی خستم و بدن درد دارم که کلا به فکر ترک تحصیل میوفتم

+میخوام  اینجا عکس بذارم اما توی تغییرات جدید بیان نمیدونم چجوری بارگذاریش کنم.برای گذاشتن تصویر به URL نیاز داره و اصلا نمیدونم این چیه!ممنون میشم اگه اطلاعی دارین در این مورد منو راهنمایی کنین.

+صفحه وبلاگم بر شده از چراغای روشن.حس کسایی رو دارم که به خانوادشون خیانت کردن.دلم برای وبلاگم تنگ شده بود.احتمالا بیشتر بنویسم اگر مجالی بود هرچند این روزا بعید میدونم کسی از دیدن وبلاگای آپ شده خوشحال بشه!

+این عکسا رو هم میخواستم بذارم.راستیه استوری دوستمه و اونا دستای منه و چیزی که نوشته از شاهکارای بخش رادیومهاکسپوز همون گرفتن عکسه و کارای ظهور ثبوت عکس رو هم خودمون انجام میدیمچپیه هم عکسیه که خودم گرفتم 

بچگی نه، اما بزرگیم توپ چل تیکه شدم...

توی ,رو ,هم ,خیلی ,یه ,اگه ,از بس ,دارم که ,از کار ,رو هم ,هم که

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اجاره ویلا و سوییت در قشم ویژه مسافرین گرامی گالری صنایع دستی فردوس خرید تحقیق و مقاله و پاورپوینت هوشمند سازی کسب و کار Business Intelligence studocu Solivagant وبگاه فادِنت طلاق توافقی خشکشویی آنلاین فیلم و سریال های ایرانی سال 2020